ديوانه وار در مورد دختركي است كه در سيرك متولد شده و عاشق فرار كردن است. دخترك از احساساتش ، پدرش ، مادرش ، ازدواجش و ..... حرف مي زند.
نمي دونم شايد نشه موضوع كتاب را گفت چون حادثه محور نيست بيان احساسات آدم و طغيان هاي روحيشه .
كتاب قشنگي بود دوسش داشتم انگار اين دفعه روحياتم بيشتر با اين نويسنده مشهور فرانسوي سر سازگاري داره يا حداقل انتخاب هاي بهتري از توي آثارش دارم .
قسمت هاي زيبايي از كتاب
هميشه ، در همه جا ، چيزي براي نگاه كردن وجود دارد .
آدم هاي كمي قادرند به ديوانگي هاي خودشان بخندند .
كمتر دوست داشتن به معناي ديگر دوست نداشتن است .
تجربه ي تحقير شدن مانند تجربه ي عشق ، فراموش نشدني است .
احساسي كه پيش از وقوع حادثه اي داريم وحشتناك تر از خود حادثه است .
فكر مي كنم هنر اصلي ، هنر فاصله ها باشد ، زياد نزديك به هم مي سوزيم ، زياد دور ، يخ مي زنيم .
هيچ چيز غم انگيزتر از اين نيست كه هميشه "آن طور كه بايد " لباس بپوشيم .
وبلاگ "معرفی کتاب"