هر نظریه همه چیز، بسته به شرایط اولیه، تعداد بینهایت راهحل خواهد داشت؛ اما شرایط اولیه کل جهان را چگونه تعیین میکنید؟ این بدان معناست که شما باید شرایط مهبانگ را از خارج و بهصورت دستی وارد کنید.
از نظر بسیاری از فیزیکدانها این کار، همچون یک فریب است. در حالت ایدهآل شما میخواهید خودِ این نظریه، شرایطی را که باعث بهوجودآمدن مهبانگ شده است به شما ارائه دهد. شما خواهان آن هستید که این نظریه، همه چیز از جمله دما، چگالی و ترکیب مهبانگ اولیه را به شما بگوید. بهنوعی، یک نظریه همه چیز باید بهخودیخود دربردارنده تمامی شرایط اولیه خودش باشد. باتوجهبه ایجاز کامل معادلات موجود در این صفحه کاغذ، دشوار است که از این نتیجه که همه اینها از قبل برنامهریزی شده بوده و طراحیِ ظریف آن، دست یک طراح کیهانی را نشان میدهد، اجتناب ورزید. از نظر من، این قویترین استدلال برای وجود خداوند است.
اما بستر درک ما از جهان، دانشی است که در نهایت مبتنی بر چیزهایی است که قابل آزمایش، تکرارپذیر و ابطالپذیر هستند.
این خطِ پایان است. در رشتههایی همچون نقد ادبی، مسائل با گذشت زمان پیچیدهتر میشوند. تحلیلگران همیشه از اینکه منظور جیمز جویس از این یا آن عبارت واقعاً چه بوده، حیرتزده میشوند؛ اما فیزیک در جهت مخالفی در حرکت است. با گذشت زمان سادهتر و قدرتمندتر میشود تا زمانی که همه چیز، نتیجه تعداد انگشت شماری از معادلات شود. به نظر من این اتفاق، امری جالبتوجه است؛ اما دانشمندان اغلب اذعان نمیکنند که مواردی فراتر از حوزه علم نیز وجود دارد.
تهیه این کتاب از طریق سایت انتشارات رمز امکان پذیر است.